با باده نشین که ملک محمود این است
وز چنگ شنو که لحن داود این است
از آمده رفته دگر یاد مکن
حالی خوش باش زاکه مقصود این است
شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی
هر روز به دام دگری پا بستی
گفتا شیخا هر آن چه گویی هستم
آیا تو چنان که می نمایی هستی
استاد حکیم خیام